یکی از برنامههای تشویقی مایکروسافت برای کارمندانش تور گردشی در خانه بنیانگزار این شرکت است. این تور که توسط خود بیل گیتس راهاندازی شده برای کارمندان به حراج گذاشته میشود ولی برای افرادی که... | |
یکی از برنامههای تشویقی مایکروسافت برای کارمندانش تور گردشی در خانه بنیانگزار این شرکت است. این تور که توسط خود بیل گیتس راهاندازی شده برای کارمندان به حراج گذاشته میشود ولی برای افرادی که در بیرون از مایکروسافت هستند 35 هزار دلار هزینه خواهد داشت. نرخ این تور سال گذشته 8600 دلار بود. در این خانه کیلومترها کابل ارتباطی و فیبر نوری استفاده شده و کامپیوترهای تمام بخشها به سرور اصلی متصل هستند. نور، دما و سیستم صوتی توسط پدهای لمسی کنترل میشوند. کامپیوترها از طریق چیپ کوچکی که به لباس بازدیدکنندگان متصل میشود تشخیص میدهند که آنها کجا هستد و تنظیماتی مثل نور و دما و سایر موارد بطور خودکار انجام میشود. بیل گیتس در سال 2009 در رتبهبندی مجله فوربس مقام ثروتمندترین مرد جهان را به کارلوس اسلیم مکزیکی واگذار کرد با این حال درآمد او در سال 2009 معادل 13 میلیارد دلار برآورد میشود که 50 درصد آن سود حاصل از فعالیتهای مایکروسافت است. شرکت Cascade یکی دیگر از منابع درآمد بیل گیتس است که در زمینه سیستمهای شبیه ساز و مدلسازی فعالیت میکند. در این خانه مساحتی معادل 20 هزار متر مربع درختکاری شده و در آن از گیاهانی مثل توسکا، افرا و همیشه بهار که بومی منطقه هستند استفاده شده است ضمن اینکه برخی گیاهان نادر از سراسر جهان نیز در فضای سبز این مجموعه دیده میشوند. پیادهروها سنگفرش هستند و برای دیوارها نیز از سنگهای ماسهای و گرانیت استفاده شده اما محل اصلی اقامت خانواده گیتس هزار متر مربع مساحت دارد و شامل چهار اتاق خواب به همراه یک اتاق پرستار است که با نمایی ساده از چوب طراحی شده است. در نیمه شمالی خانه محل ورود افراد قراردارد که بعد از عبور از پلکانها به محل اصلی پذیرایی میرسند. در این قسمت یک سینمای کوچک، کتابخانه، اتاق رسمی نهارخوری ، پذیرایی و سالن کنفرانس قرار دارد و در آن دو اتاق خواب در نظر گرفته شده است.
6 هزار مترمربع مساحت بنا هفت اتاق خواب 24 حمام که 10 عدد از آنها تجهیزات کامل دارند 6 آشپزخانه 6 شومینه سنگی بزرگ طراحی خانه بر اساس طرح منازل جنوب کانادا و شمال آمریکا آرشیتکتها جیمز کوتلر و پیتر بولین بدنه از الوار ساخته شده و چوبهای آن متعلق به درختان اطراف رودخانههای کلمبیا است، در این بنا از نیم میلیون الوار استفاده شده و سطح چوبهای داخل خانه با شن پرداخت شدهاند. این چوبها جلای اطلسی دارند و برای اتصالات آنها استیلهای آبکاری شده بکار رفته است. به دلیل قرار گرفتن این خانه در محدوده زلزله تاکید خاصی روی فونداسیون انجام شده و چندین برابر مقدار معمول بتن ریزی شده است. برای هدایت آبهای سطحی که در دامنه کوه جریان پیدا میکنند لولههایی در زیر خانه این کار گذاشته شده است. استخر خانه 5 متر عرض و 18 متر طول دارد و دارای سیستم پخش موسیقی در زیر آب است. دیوارها نگارههایی از طرحهای فسیلی دارند و شناگر میتواند با فرو رفتن در استخر و عبور از کانال شیشهای در تراس از آب بیرون بیاید. رختکن استخر دارای چهار دوش و دو وان حمام است. کتابخانه در فضایی به مساحت 200 متر مربع احداث شده و سقف آن گنبدی است. برای این قسمت قرائتخانه نیز در نظر گرفته شده و قفسهها روی محور دایرهای شکل دوار قرار دارند. مساحت سینمای این خانه 450 مترمربع است که در آن از صندلیهای مجلل مخمل، تخت و دستگاه تولید پاپکورن استفاده شدهاست. این سینما بر اساس سیستم پخش HD طراحی شده است. در حاشیه جلوئی میتوان اتاق مخصوص قایقسواری را مشاهده کرد که در کنار آن قسمتی برای پارک جت اسکی در نظر گرفته شده، جلوی این اتاق یک جکوزی به شکل برکه سنگی ساخته شده است و یکی از اسکلهها در موازات این قسمت قرار دارد. مسیر رودخانه مصنوعی نیز از پشت این اتاق میگذرد که در آن ماهی قزلآلا پرورش داده میشود و لولههای جمعاوری آبهای سطحی در آن تخلیه میشوند. سالن ورزش که به ساختمان اصلی منتهی میشود دارای سونا و اتاق بخار است و قسمتی از آن به ترامپولین اختصاص داده شده که نوعی تور با قابلیت کشش بالا برای حرکات آکروباتیک است.
با توجه به مالیاتی که برای این خانه در نظر گرفته شده پیشبینی میشود ارزش آن 147 میلیون دلار باشد که تنها 9 میلیون دلار آن بهای زمین این عمارت است. گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
منبع: online.asreertebat.com |
رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست می داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی
او رفته است
و همه چیز تمام شده است
مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟
این رسم زندگی است...
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »
آری… با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید
اتل متل توتوله
زمونه سر گرونه
دل دادنای لیلی
همش یه جور دروغه
اتل متل توتوله
دلم خراب وخونه
مواظب دلم باش
که ساده وصبوره
اتل متل توتوله
حال دلم خرابه
بغض دلم شکسته
اشک از چشمام روونه
تو حال بی قراریم
دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بغض دل وشکستم از اون چیزی که دیدم
لیلی تنش تو توره
دلم مثل تنوره
اتل متل توتوله عاشقیم دروغه....
دل ودادم به دریا
.... .
بالا رفتیم ماست بود
پایین اومدیم دوغ بود
قصه ی عشق لیلی همش یه جور دروغ بود
چقدر دلتنگتم... اونقدر که گاهی باورم نمی شه آدم بتونه برای کسی اینقدر دلتنگ باشه و در ظاهر...
خستم از اینهمه صدا نکردن اسمت، از اینهمه سلام های تهی . از اینکه حتی یرای یک ثانیه هم نگاهت را از دلتنگیم دریغ می کنی... از خداحافظی های نکرده !!!!! از تکرار نشدن حتی ذره ای از خاطره هام، از اینهمه دوری و سردی و از این ثانیه های بی رحم. از این همه حر فهایی که در دلم دارم و با اولین نگاه در چشمانت همه از یادم میرود گاهی از اینهمه قدرت تحمل خودم لجم می گیره... از کنترل فکرم ، و گاهی از دست خودم اونقدر اعصابم خورد می شه که... به گذشت این مدت که فکر می کنم می فهمم که گاهی باید آدم به عواقب احتمالی کارش فکر نکنه و همه چیزو به عزیزترین آدم زندگیشم بگه، سکوت نکنه و اشک نریزه، بتونه بهش بگه که ...... ، بهش نشون بده که آدم میتونه تو زندگیش یکم دلرحم باشه یا حداقل خودشو دلرحم نشون بده... می دونم با سکوت و اشک نمی شود به کسی ثابت کرد که دوستش داری، بلکه بیخودی خودتو ضعیف نشون می دی و محتاج یه رابطه،! خوب بودن و ثابت کردن دوست داشتن به این نیست که همیشه فقط بخوای آروم باشی و صبور و بخوای دوست داشته باشی. گاهی باید بخاطر دوست داشنتت، دوری و ناراحتی و عین خودش رفتار کردن رو تحمل کنی تا بخودش بیاد، اما می دونم که سکوت من تا ابد ذره ای حرف روی لبای اون نمیاره . کاش زمان به عقب برمی گشت و می شد جبران کارای نکرده و کرده رو کرد. اما افسوس که... نمی دانم شاید اگر من هم جای تو بودم از این همه علائم و شواهد هرگز نمی فهمیدم که کسی هست که شب،روز و تمام ساعات به فکرم است اما این را میدانم که اگر بفهمم حتی یک لحظه هم محبتم را بر او دریغ نخواهم کرد حتی اگر دوستش نداشته باشم . محبت حتما نباید ابراز احساسات متقابل باشد . کافی است فقط به او بگویی که می دانی چه می کشی . همین برای او دنیایی است . ( برای من که هست ) . امیدوارم روزی احساسم را بفهمی که دیر نباشد . امشب هر چقدر می خوام بنویسم کلمات یادم می ره انگار فقط دوست دارم بهشون فکر کنم و نوشته نشن! کلی حرف هست که ننوشتم و کلی فکر و تجربه که نمی دونم فرصتی برای دوباره عمل کردن دارم یا نه... اما بهر حال این روزها تنها چیزی که آرومم می کنه اینه که بعد گذشت این همه روز و شاید بهتره بگم سال! بهم ثابت شده که واقعا دوست دارم و یه حس زودگذر نبوده و نیست اما کاش یک ذره درکم می کردی و سنگ نبودی . دوستت دارم . بفهم تا جان از روحم نرفته .
آيا قابل ديدين يا لمس كردن است؟
اصلا وجود دارد ؟
هرگاه نقطه اي از بدن درست عمل نكند يا درد داشته باشد از طريق سيستم عصبي بدن متوجه آن ميشويم و ميتوان با آزمايشاتي به وجود آن پي برد.
ولي وقتي به طور عميق غم را در وجودمان احساس مي كنيم و هيچ كس نمي داند ،
چگونه مي فهميم كه غمگينيم.
به وسيله سر ، دست ، يا پا؟
چه كسي يا چه چيزي است كه غمگين است؟
آيا حقيقت انسان روح است؟
روحي كه در دنياي مادي در جسمي از جنس ماده دميده شده است؟
روح به عنوان حقيقتي مطرح است كه هيچ گاه از بين نمي رود و در زمان مرگ از جسم جدا مي شود شود البته اعتقادي مبني بر اين وجود دار كه روح انسان هنگام خواب نيز از او جدا مي گردد و در عالم رويا سير مي كند.
اگر اين اعتقاد را قبول كنيم پس احتمالا وقتي جايي هستيم كه چند نفر خوابند شايد بتوان روحشان را كه بيرون از بدنشان است حس كرد! گاهي در خواب شخصي را ميبينيم كه آن شخص آن لحظه بيدار است پس چگونه او كه روحش در خواب ماست بدون روح زنده مانده است؟
احتمالا اين عقيده ناشي شده از تفكري سطحيست.
البته عقايدي ديگر وجود دارد كه مي گويد ارتباط روح و جسم هنگام خواب به طور كامل قطع نمي شود و يا اينكه روح از بند زمان و مكان رهاست و در يك زمان مي تواند در چندمكان باشد.
اينكه حقيقت روح چيست ، هنگام خواب چه مي شود و پس از مرگ كجا ميرود از مسايلي است كه همواره با جذابيت و شايد هيجان و ترس دنبال مي شود.
احتمالا شما هم داستانهايي در مورد ارواح مهربان يا يا ارواح خبيث ، شيطاني يا روح هايي كه بين دنياي زندگان و مردگان سرگردانند شنيده ايد.
روح ماده اي ناشناخته
راجع به نظریه باید بگم که این فقط در حد یه نظریه علمیه و من تا به حال به دنبال اثباتش نرفتم.توی علم روانشناسی افرادی مثل فروید و یونگ و تمام شاگردان این دو با آزمایش های متفاوت اثبات کردند که انسان فقط اون چیزی نیست که به ظاهر به نظر میاد بلکه یک شخصیت درونی هم داره که به طور مستقل عمل می کنه و قدرت های خاص خودشو داره که به اون می گن ضمیر نا خود آگاه كه می تونید راجع به اون توی کتابهای روانشناسی و اینترنت مطالب زیادی پیدا کنید.
خب ما می دونیم که چیزی وجود داره به نام فوتون که به بسته های انرژی موجود در نور گفته میشه.
تا به حال کسی نتونسته بگه که فوتون ماده هست یا انرژی يا هيچكدوم!
نوع جدیدی از وجود هستش یا در واقع یک جنس جدا از ماده و انرژی هست و تا به حال اثبات شده که انواع دیگه ای هم وجود دارند.
نظريه :
چیزی که من می گم اینه که ضمیر نا خود آگاه در ذهن انسان موجوده پس چیزیه که وجود داره اما جنس اون دقیقا از سلول های بدن ما نیست. یک نوع ماده ناشناخته هستش که همراه هر انسان که متولد میشه به وجود مياد.
ما تو نظریه انیشتین داریم که اگر با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت کنیم می تونیم در زمان سفر کنیم و این نظریه اثبات شده اما هیچ ماده ای نمی تونه با سرعت نور حرکت کنه چون به انرژی تبدیل میشه اما اگر ماده نباشه چی؟
از این به بعد می تونیم به ضمیر نا خود آگاه بگیم روح که نوعی کاملا متفاوت از وجود هستش روح قادره با سرعتی بسیار بالاتر از سرعت نور (بينهايت) حرکت کنه و این قابلیت به اون امکان میده که همزمان در چند جا یا حتی در چند زمان متفاوت وجود داشته باشه و وقتی انسان ارتباط کوتاهی با اون ضمیر برقرار می کنه اون تصاویر رو می بینه.
و در مورد زندگی پس از مرگ باید بگم اون چیزی برای ما اتفاق میوفته که ما به اون باور پیدا کردیم و قبولش کردیم برای همینه که اکثر افرادی که از مرگ برمیگردن طبق منطقه جغرافیایی و مذهبی چیزای متفاوتی میبینن و بچه ها هم همین طور.
می دونم تو ضیحاتم قانع کننده نبود اما این رو هم باید بگم که نوشتن یک نظریه به طور خلاصه کار هرکسی نیست و من هم تو این امر ضعف زیادی دارم.
سلام ببین شمارتو دادم به داداش دوستم میخواد بهت زنگ بزنه،باهاش حرف
بزن حسابی ازت تعریف کردم.
(ستاد ایجاد ذوق و اضطراب در دختران)
یک چینی با همسرش اختلاف داشت گفت که با شما نیز در میون بزارم
....
مرد گفت : 玉被某日本游戏 商塑造成风尘
زن جواب داد: 无双》里,干脆从刘备关羽张
مرد جواب داد : 无双》里,干脆从刘备关羽张
و زن مجددا جوابش را داد : 反响。原版格林童 话中的血腥描写
بنظرتون حق با کیه؟
کوتاه ترین کلمه دنیا I
شیرین ترین کلمه دنیا LOVE
عزیزترین شخص دنیا YOU !
.
.
.
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد . . .
.
.
.
اگر یار مرا دیدى به خلوت / بگو اى بى وفاى بى مروت
غمم دادى و غمخوارم نکردى / سر و کارت به فرداى قیامت . . .
.
.
.
عصاره تمام مهربانى ها را میگیرم وازان فرشته ای میسازم همچون
“خودت”
.
.
.
تو سراپا ادعایی عزیزم
انکار نکن!
عشقت را چشیدم طعم کشک میدهد !
تعداد صفحات : 24
با عرض سلام خدمت بازدیدکنندگان عزیز.
برای بالا بردن سطح سایت نظر و عضویت یادتون نره!!!
نویسنده سایت: Mr.Hidden